- خم سنگینه (خُ مِ سَ گی نَ / نِ)
خم سنگین. رجوع به خم سنگین شود:
داشت خنبی چند از روی بگنجینه
که در او نرسیدی پیل از سینه
رزبان آمد با حمیت دیرینه
خونشان افکند اندر خم سنگینه.
منوچهری
داشت خنبی چند از روی بگنجینه
که در او نرسیدی پیل از سینه
رزبان آمد با حمیت دیرینه
خونشان افکند اندر خم سنگینه.
منوچهری
